زنان
خطری که زنان ایرانی را تهدید می کند جدی است باید آگاه باشید باشید واز برنامه هایی که برای نابودی فرهنگ ایران است آگاه شوید
| ||
|
«اسم من راکایل است. پیش از این افسر پلیس بودم و از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۴ در اداره ی پلیس دترویت آمریکا کار می کردم تا اینکه یک روز در سال ۲۰۰۲ حین انجام وظیفه مورد ضرب گلوله قرار گرفتم و مرگ را از نزدیک لمس کردم و به خوبی می دانم که یک زندگی دوباره به من داده شد.» راکایل می گوید: پیش از این نمی دانستم چطور باید از خداوند پیروی کنم و بنده او باشم. حتی نمی دانستم باید از چه دینی پیروی کنم تا اینکه با تعدادی از دوستان مسلمانم آشنا شدم و خیلی مسایل را برایم توضیح دادند. ابن اتفاق به راستی مسیر زندگی ام را تغییر داد طوریکه الان هیچ ترسی از مرگ ندارم و تنها از خداوند می ترسم. هیچ کس نمی داند چه موقع مرگ از راه می رسد. پس بهتر است ما هم راه شهدا را الگو قرار دهیم و ایمان داشته باشیم که تنها یک خدای یگانه وجود دارد. http://zohur.net/images/news/35ca7_nf00231785-1.jpg آن روز من در دو قدمی مرگ بودم و اگر آن وقت می مردم نمی دانم سرنوشتم چه بود و آیا به آتش دوزخ افکنده می شدم یا نه. اما اکنون احساس آرامش و اطمینان و خوشبختی می کنم و می دانم اگر امروز هر اتفاقی برایم پیش آید به کجا خواهم رفت و چه سرنوشتی در انتظارم خواهدبود. قبل از آنکه به اسلام ایمان بیاورم اعتقادات دینی خاص و محکمی نداشتم و طرفدار یا مخالف اسلام نبودم. به همه انسان ها با هر اعتقاد و آیینی که داشتند احترام می گذاشتم و این مساله نکته تمایز من از دیگر اعضای خانواده ام بود. بسیاری مواقع از اینکه یک افسر پلیس بودم احساس ناراحتی و انزجار می کردم. به خصوص پس از حادثه ی ۱۱ سپتامبر، وقتی می دیدم بسیاری از مردم آمریکا بدون هیچ دلیلی به مسلمانان حمله می کنند، به شدت آزرده و عصبانی می شدم.اینکه یک عده فقط به خاطر مسلمان بودن متهم به افراط گرایی و تروریسم می شدند، به نظرم اصلا درست و منطقی نبود. در هر گروه و قشری خوب و بد وجود دارند. دیدن این رفتارها و صحنه ها قلبم را به درد می آورد و به این ترتیب عملا بعد از حادثه ی ۱۱ سپتامبر توجهم به اسلام جلب شد. امروز به مسجدی در لاس وگاس آمده ام و تعدادی لباس برای کمک به نیازمندان خریده ام. اینجا فقط کافی است هدیه ها را روی میزی که برای این کار در مسجد قرار داده شده بگذارید افراد نیازمند خودشان می آیند و هرچیزی که بخواهند از میان آنها برمی دارند. یکی از مسایلی که با آن روبرو هستم یادگرفتن زبان عربی است. برای خیلی ها ممکن است یادگیری یک زبان جدید ملال آور و سخت باشد اما برای من اینطور نیست و فقط دوست دارم زودتر آن را یادبگیرم. به نظر من هر زبان یک فرهنگ جدید و خاص را به همراه خود دارد. من تنها زندگی می کنم و اغلب در خانه تنها هستم. به همین خاطر تقریبا همه کارهایم را به کمک اینترنت انجام می دهم. زبان عربی و حتی نحوه ی بستن روسری را هم از اینترنت یاد می گیرم. این برایم یک تجربه فوق العاده است. تجربه ای توام با لذت و آرامش. من هر روز قرآن می خوانم و عبادت میکنم. وقتی نماز می خوانم هرچند هنوز آن را به زبان عربی حفظ نیستم اما ترجمه انگلیسی آن را می دانم و با خواندن معنی این عبارات و نیایش ها قوت قلب و احساس امنیت می کنم. طی دو سال اخیر خیلی چیزها درباره مسایل دینی و معرفت و شناخت، آموختم اما هیچ وقت عملا آن ها را با همه ی وجود درک نکرده بودم. دوستان مسلمانم همیشه از مسجد برایم چیزهایی تعریف می کردند اما این اولین باری است که خودم شخصا به مسجد آمده و از نزدیک تجربه می کنم. چیزی که در اسلام برایم بسیار ارزشمند و جالب است و شدیدا مرا جذب کرد، مساله ی حجاب بود. از داشتن حجاب واقعا خوشحالم به خصوص در اینجا که مردها نگاه کالامحور و خریدارانه ای نسبت به زن دارند. احساس می کنم حجاب از من محاقظت میکند. برایم یک جور امنیت است. مسلمانان دیگر با من رفتار بسیار خوب و دوستانه ای دارند و با اینکه می دانند من زبان عربی را بلد نیستم سعی می کنند راهنمایی ام کنند و چیزهایی به من یاد بدهند. دوستان و برادران زیادی در اینجا پیدا کرده ام و امام جماعت مسجد هم نکات زیادی را برایم توضیح داده و به من آموخته است. برچسبها: [ سه شنبه 27 تير 1391برچسب:اسلام آوردن,پلیس مسلمان آمریکایی,پلیس آمریکا,آمریکا, ] [ 13:21 ] [ بنده ی خدا ]
(بسم الله الرحمن الرحیم)
جنگ نرم یک جنگ واقعی است که ابعاد مختلفی دارد و دشمن در این جنگ به دنبال ناکارآمدی نظام اسلامی است. استراتژی دشمن، جلوگیری از تحقق و ترویج راهبردیهای پنجگانه یعنی انقلاب، نظام، دولت، جامعه و تمدن اسلامی است.
به تحقیق، شکل نگرفتن جامعه اسلامی مانع از تحقق تمدن اسلامی خواهد بود که خانواده به منزله اصلیترین واحد سازنده آن میباشد.
دشمن به دنبال آن است که با استحاله مدل خانواده، به سبب تغییر سبک زندگی اسلامی به سبک زندگی غربی، آن را از مسیر کارکردهای خود منحرف سازد تا بدین وسیله جامعه را از مسیر اسلامیت خارج کند.
نبود جامعه اسلامی، مانع از بر سرکارآمدن دولت اسلامی میشود و به این ترتیب استحاله جامعه اسلامی، استحاله دولت اسلامی را در پی داشته و پس از استحاله نظام اسلامی، پدیده انقلاب اسلامی به شکست انجامیده و کارآمدی این فرضیه را در اذهان جهانیان باطل میکند.
به نظر میرسد سیر مذکور، نقشه راه دشمن در براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی ایران است. به واقع تنگه احد جنگ نرم، خانواده است و استراتژی «خانوادهزدایی» از جمله مهمترین و کارآمدترین راهبردهای تحقق امپراتوری و دهکده جهانی دانسته شده است تا جایی که رؤسای سلطه در این راستا، جهانی سازی سبک ِزندگی آمریکایی را مورد توجه ویژه قرار داده و از آن بهعنوان مهمترین استراتژی اجتماعی جهانی سازی یاد نموده و بودجههای کلانی را در این راستا به تصویب رساندهاند.
رد پای این اعتبارات در تأسیس و تولیدات رسانهها و ماهوارههای بیگانه مانند شبکههای من و تو و فارسی وان، و همچنین در فضای سایبر به وضوح به چشم میخورد.
این که امروز دشمن در میان فرایندهای پیچیده، پر مسأله و تکنیکال جوامع بشری، همه تلاش خود را پیرامون استحاله خانواده متمرکز کرده و البته به سبب نقش محوری زنان در نظام خانواده، اولویت برنامهریزیاش را در این محور قرار داده است، ضمن رمزگشایی ازمختصات خیمه فرماندهی دشمن، منجر به کشف استراتژی وی میگردد که البته در هر جنگی اعم از سخت یا نرم، این کشف نیمی از پیروزی تلقی شده و نیم دیگر پیروزی در سایه استراتژی مقابله حاصل میگردد.
جای خوشبختی است که در جنگ نرم با محوریت خانواده زدایی، موضع ما فعال است؛ زیرا مدل خانواده اسلامی به گونهای است که برمبنای نظام حق و تکلیف و در برداشتن عالیترین مفاهیم ارزشی ِاخلاقی از جمله ایثار، صداقت، شرافت، عزت، عشق و محبت، نشاط و شادابی قادر است مدرنترین ابزار زندگی مانند سبک جامعه متکامل و متعالی، سبک اقتصاد پویا، سبک ارتباط مترقی، سبک بهداشت روانی مؤثر، سبک فرهنگ متمدن و…. را به تصویر کشاند، غنیترین مدل جامعه – جامعه تمدنساز- را به منصه ظهور رساند و جامعه مبتنی بر این الگوی خانواده را بر اساس مؤلفه ژئو کالچری به هارتلند، یعنی قلب حیات و تمدن بشری، تبدیل نماید.
جامعه مبتنی بر خانواده اسلامی قدرت بیبدیلی در عمارت تمدن بشری داشته تا حدی که قادر است فرایند جهانی شدن را از سقوط به اسفلِ سافلین به سمت صعود به مدینه فاضله مهدوی رهنمون گرداند. برچسبها: ادامه دست نوشته [ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:حیا,زنان,غیرت,مردان,فرزندانمان,آمریکا,ایران,زنان و مردان,جنگ نرم,افکار, ] [ 20:44 ] [ بنده ی خدا ]
سوالی که ذهن اکثر جوانان را درگیر خود کرده و همچنین آنان را دچار نوعی نزاع درونی نموده است. از طرفی میل به زیبایی و زیبا دوستی و میل به دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن ، دختران و پسران جوان را به خود نمایی می کشاند و از دیگر سو نهیبی درونی آنان را از جلوه گری و عشوه گری باز می دارد. دلیل این امر براستی چیست؟ چرا جوانان ما دچار نزاع درونی بین خود و خود شده اند؟ عده ای در این نزاع جانب ندای درون را گرفته و از جلوه گری پرهیز می کنند و عده دیگر تن به خود نمایی می سپارند! در پاسخ به این پرسش ها عوامل زیادی را باید جستجو کرد و من فعلا به دو مورد اشاره می کنم که (العاقل و اشاره) 1 - انسان از دیر باز مقوله پوشش و پوشاندن را مورد توجه قرار داده است. حتی اجداد غارنشین ما هم به آن اعتنا می کردند ، لکن از زمانی که پوشاک با نگاهی مادی به عنوان منبعی برای درآمد مورد توجه قرار گرفت و پدیده ای به نام صنعت پوشاک بوجود آمد به تدریج مرزهای پوشش مورد تهدید و آسیب جدی قرار گرفتند ، چرا که درآمد یعنی سود بیشتر که آن در گرو فروش بیشتر و فروش بیشتر یعنی مصرف و تقاضای بیشتر که در نهایت منجر به عرضه زیاد کالا می باشد. از همین رو است که اربابان زر و زور نگاهی خصمانه به عفاف و حیای مردان و زنان که مانعی بزرگ بر سر راه سودهای کلان آنان است داشته و دارند. حال آنکه این مسئله از جانب خود ماهم مورد غفلت قرار گرفت. غفلت ما آنجا بود که پس از انقلاب اسلامی هرگز به جوانان خود مجال سخن و سوال ندادیم ، در دوره هایی آرمان های اصیل را با ایجاد شبهه هایی خطرناک زیر سوال بردیم و آنان که خواستند پاسخ دهند عملا بایکد شدند. نگفتیم که چرا انقلاب شد؟ چرا جنگ شد؟ چرا صلح شد؟ اصلا چرا مشروب خانه ها بسته شد و هزارن چرای دیگر ، و دردناک تر از همه اینکه انقلاب با تمام آمالش برای جهان بشری در حد یک شوی خیابانی سطح پایین ماند و شد راهپیمایی شکوهمند. بماند که جوانان و نسل های پس از انقلاب حجاب را به عنوان یک قانون مدنی مصوب مجلس پذیرفته اند و اگر کسی این قانون را زیر پا گذارد با او به عنوان مجرم و هنجارشکن اجتماعی برخورد می کنند ، آنگونه که با سارقان و دزدان برخورد می کنند. در صورتی که می شد از ابتدای امر ، کودکان دهه شصت را که اینک جوانان برومندی شده اند ، را تحت یک تربیت درست و نظام مند قرار داد تا آنان مقوله حجاب را نه به عنوان یک هنجار مدنی بلکه به عنوان یک هنجار درونی بپذیرند و درست در همینجاست که نظام آموزشی ما دچار تغافل شد و شاهد این مدعا گرایش دختران و پسران در اروپای سکولاریستی به عفاف و چالش و گرایش جوانان ما به آزادی پوشش در ایران اسلامی است. به نظر شما وضع موجود تا کی می تواند ادامه داشته باشد؟ اگر تصمیم درستی گرفته نشود ، در دهه های بعدی که نسل اول ، دیده در نقاب خاک کشیدند و نسل پورونو کراتها بر سر کار آمده اند دست به مصادره هر آن چیزی می زنند که این ملک و ملت برای آن هزینه های گزاف پرداخته اند. لذا باید چاره ای اساسی جست ، نمی توان با مسکوت گذاشتن مساله این پارادوکس درونی جوانان را حل کرد. چرا که همه آنان مادران و پدرانی می شوند که دغدغه درونی خود را به فرزندان خویش منتقل می کنند . و همان فرزندان که باز در همین چرخه معیوب آموزشی ، آموزش می بینند ، دچار دغدغه ای بس بزرگتر می شوند. در ده ها سال بعد ، امام و شهدا اسطوره هایی خواهند شد در ردیف بزرگان دیگر که در تاریخ نام و نشانی دارند ، پس با تهییج حس حماسی دیگر نمی توان آنان را به پاسداشت حجاب و ارزش های انقلاب واداشت. آنان جوابی قانع کننده می خواهند ، (چرا باید محجبه باشم؟) این سوالی است که فرزندانمان از ما خواهند پرسید. فرزندانی که دیگر به آمریکا به چشم یک شیطان بزرگ نمی نگرند و می پرسند چرا باید از جهان فناوری و پیشرفت خیره کننده جهان بشری دور باشیم ،. سوالی که حتی خیلی ها امروز می پرسند ، و دلیل تمام این پرسش ها تبیین نکردن پاسخی درست ، منطقی و قانع کننده در بیرون است ! پس بیایید برای احیای انقلابمان یکدیگر را کمی بهتر بشناسیم و خوب به نظرات هم توجه کنیم ، من ایمان دارم که از تضارب آرا و هدایت درست علمای صالح پاسخ هایی مناسب و کاملا علمی برای تمام دغدغه های جوانان مهیا می شود. (البته با پیگیری و تلاش جوانان دغدغه مند) - ان شاءالله برچسبها: [ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:حیا,زنان,غیرت,مردان,فرزندانمان,آمریکا,ایران,زنان و مردان, ] [ 19:55 ] [ بنده ی خدا ]
|
|
[ طراح قالب : صالحون | Weblog Themes By : Salehon.ir ] |