زنان
خطری که زنان ایرانی را تهدید می کند جدی است باید آگاه باشید باشید واز برنامه هایی که برای نابودی فرهنگ ایران است آگاه شوید
| ||
|
هر چند عوامل بیرونی متعددی در بروز
بدحجابی مؤثرند، اما نهادینه شدن ارزشهای درونی میتواند خنثیکنندهی
عوامل بیرونی باشد. مشاهدهی بدحجابیها در جامعه، هر چند با اذعان به این
نکته که تعدد این افراد کم است، مؤید این نکته خواهد بود که برآیند عوامل
بیرونی و درونی تضعیف باورهای مذهبی و ارزشهای دینی را نشانه رفتهاند گروه فرهنگی – اجتماعی برهان/ زهرا چیذری؛ با نگاهی به جامعهی امروز و مقایسهی وضعیت حجاب و عفاف در دههی چهارم انقلاب با دهههای قبلی، درمییابیم شرایط مساعدی را در سطح جامعه مشاهده نمیکنیم و هر چند تعداد هنجارشکنان عرصهی حجاب و عفاف زیاد نباشد، اما نمود اجتماعی این قشر، که بخشی آسیبدیده و بخشی نیز سازماندهیشده هستند، در سطح جامعه ظاهر میشود و به لایهی آشکار اجتماع جلوهای ناخوشایند میبخشد. بدحجابی یک نماد است، نمادی که نمود چالشهای موجود در متن جامعه است و به این شکل و شمایل تظاهر بیرونی یافته است. از سوی دیگر نیز ادامهی روند بدحجابیهای موجود در جامعه پایههای ساختاری اجتماع را با چالشهای جدی مواجه میسازد و حتی در دراز مدت میتواند با تأثیر بر پایههای نهاد خانواده، به عنوان رکن اصلی جامعه، تأثیر بگذارد و در نهایت جامعه را به همان راهی بکشاند که تجربهی شکستخوردهی غرب، امروز میخواهد از آن مسیر باز گردد؛ اما بازسازی ویرانههای جامعهای که اخلاق و ارزشهایش نابود شده است، شاید سخت و حتی گاهی غیرممکن باشد. نگاهی به وضعیت حجاب در گروههای سنی مختلف با نگاهی به وضعیت حجاب گروههای سنی مختلف، میتوان بیشترین بدحجابیها را در میان قشر جوان جامعه مشاهده کرد، البته این رفتار به سنین بالاتر نیز تسری یافته است و به نسبت سالهای گذشته بدحجابی بیشتری در بین سنین بالاتر شاهدیم. هرچند نمیتوان از تأثیر گروه همسالان در این سنین غافل شد، اما نوجوانان و کودکان از پدر و مادر و اطرافیان خود نیز الگوبرداری میکنند و به همان نسبت که بدحجابی بیشتری را در گروههای سنی بالاتر شاهدیم، تسری این مسئله به نوجوانان و جوانان تربیتیافته در دامان مادرانی که خود از حجاب مناسبی برخوردار نیستند دور از انتظار نیست. از سوی دیگر، الگوهای رسانهای ارائهشده برای مباحث عفاف و حجاب نیز اغلب برای نسل جوان اقناعکننده نیستند، به علاوه آنکه گاهی رفتار متفاوت و متضاد این الگوها در برابر دوربین، پشت دوربین و در سطح جامعه تأثیر معکوس بر پذیرش حجاب از سوی جوانان و نوجوانان دارد. به رغم اینها، برای بررسی دقیقتر چرایی بدحجابی میان قشر نوجوان و جوان باید به ویژگیهای روانشناختی این دوران نگاهی داشته باشیم. نگاهی عمیقتر به بدحجابی میل به خودنمایی یکی از ویژگیهای انسانهاست. پدیدهی حجاب با لایههای مختلف فرهنگ، ارتباط تنگاتنگی دارد. دانش، آگاهی و معرفت مبانیای هستند که میتواند در درون فرد تبدیل به اعتقاد و باور شود. تا اینجا تحول در حیطهی ذهن اتفاق میافتد. بعد از اینکه تمایل برای انجام رفتاری در درون فرد به وجود آمد، بسته به شرایط محیطی، آن رفتار شکل میگیرد و به مرور تثبیت و در وجود فرد نهادینه و به فرهنگ تبدیل میشود. بنابراین اگر بخواهیم مقولهی پوشش زن و مرد به خصوص در سنین جوانی در جامعه به فرهنگی ماندگار تبدیل و به صورت ریشهایتر حل و فصل شود، به گونهای که با عوامل بیرونی دستخوش تغییر نشود، باید کلید این چالش را در لایههای فرهنگی جامعه دنبال کنیم. به عبارت دیگر، هر چند عوامل بیرونی متعدد و متنوعی در بروز این پدیده مؤثرند، اما نهادینه شدن ارزشها و اعتقادات درونی میتواند خنثیکنندهی عوامل بیرونی باشد. پس مشاهدهی بدحجابیهای موجود در جامعه، هر چند با اذعان به این نکته که تعدد این افراد کم است، مؤید این نکته خواهد بود که برآیند عوامل بیرونی و درونی تضعیف باورهای مذهبی و ارزشهای دینی را نشانه رفتهاند و بدحجابی یکی از تظاهرات چنین چالشی است. اگر بخواهیم مقولهی پوشش زن و مرد به خصوص در سنین جوانی در جامعه به فرهنگی ماندگار تبدیل و به صورت ریشهایتر حل و فصل شود، به گونهای که با عوامل بیرونی دستخوش تغییر نشود، باید کلید این چالش را در لایههای فرهنگی جامعه دنبال کنیم. بررسی کارنامهی عملکرد 30 ساله برای بررسی عوامل بیرونی بدحجابی، نگاهی به عملکرد و کارنامهی 30 سالهی دولتهای جمهوری اسلامی میتواند ما را به مقصود نزدیکتر کند. انقلاب اسلامی ایران با هدف احیای ارزشها شکل گرفت و همان گونه که انتظار میرفت حجاب نیز به عنوان جلوهای بارز از ارزشهای اسلامی، به درخواست مردم و دستور امام خمینی (رحمت الله علیه)، در کسوت یک قانون درآمد تا تحقق این مهم را امکانپذیرتر نماید. سالهای پس از انقلاب و به خصوص با آغاز جنگ تحمیلی و فضای معنوی حاکم بر کشور، این ارزش اسلامی را در افراد جامعه درونی کرده بود، از همین رو، روزبهروز بر رونق حجاب و عفاف افزوده میشد. با پایان یافتن دوران دفاع مقدس و ورود به دوران سازندگی، توجه دولت و به تبع آن مردم از مفاهیم معنوی به مسائل مادی معطوف شد. در این دوران، دولت تمام هموغم خود را برای سروسامان بخشیدن به ویرانیهای حاصل از جنگ گذارد، اما در این بین ریشهی برخی باورهای مذهبی در میان مردم استواری خود را از دست داد. شاید یکی از دلایل دستور اسلام برای انجام روزانهی عبادتها این باشد که شاداب ماندن روحیهی معنوی، اعتقادات و باورها نیازمند تکرار و تمرین و گاهی بازنگری و بهروزرسانی است اما در دوران سازندگی از این مهم غفلت شد. این وضعیت در دوران اصلاحات، به دلیل کار گستردهی فرهنگی برای دور کردن جامعه از فضای ارزشی، شدت بیشتری گرفت. در این دوران، ظهور و فعالیت ماهوارهها در کنار رسانههای داخلی همچون روزنامههای زنجیرهای شدت گرفت. کمکم با گسترش هجمههای رسانهای ضد مقدسات و کمرنگ شدن باورهای دینی در میان برخی از طبقات جامعه، بدحجابی نمود بیشتری یافت و زنان و دختران بدحجاب در خیابانها ظاهر شدند. برخی از این افراد ساماندهیشده و برخی دیگر پیرو بودند، اما نکتهی مهم در این میان آمادگی جامعه برای ظهور پدیدهی بدحجابی، با استخدام برخی زنان و دختران، برای عادیسازی و اشاعهی این وضعیت بود. پس از 8 سال غفلت از پرداختن به مسائل معنوی و 8 سال کار هدفمند برای تغییر باورها و ارزشها، اکنون فضای کلی جامعه اجازه میداد تا به مرحلهی تازهای ورود یابد و آن تزریق مظاهر بدحجابی به بدنهی جامعه بود. در نهایت، دولت نهم با شعار «عدالت محوری» به میدان آمد، شعاری که تداعیگر خاطرات خوش دوران آغاز انقلاب بود و انتظار میرفت فضای ارزشی جامعه به آن دوران باز گردد، اما چنین اتفاقی نیفتاد و به رغم خواستهی صریح عموم مردم برای اصلاح پدیدهی بدحجابی، هیچ حرکت مثبتی در این راستا مشاهده نشد. در دوران اصلاحات، ظهور و فعالیت ماهوارهها در کنار رسانههای داخلی همچون روزنامههای زنجیرهای شدت گرفت. کمکم با گسترش هجمههای رسانهای ضد مقدسات و کمرنگ شدن باورهای دینی در میان برخی از طبقات جامعه، بدحجابی نمود بیشتری یافت و زنان و دختران بدحجاب در خیابانها ظاهر شدند. از سوی دیگر، همزمانی ابلاغ مصوبهی 427 با آغاز به کار دولت نهم، اجرا نشدن محتوای این مصوبه را بیشتر به رخ میکشید. مصوبهای مهجور حجاب و عفاف یکی از مقولاتی است که از ابتدای تشکیل حکومت اسلامی در کشورمان کانون توجهات بوده است. بنابراین بروز پدیدهی بدحجابی به مفهوم این است که یا نگاه مناسب و کارشناسیشدهای به مقولهی حجاب به عنوان تجلی ظاهری ارزشهای نهادینهی اسلامی وجود نداشته است و یا در درونی و پایدار کردن مفاهیم موجود به ویژه برای نسل جوان با چالش مواجهیم. مصوبهی 427 شورای عالی انقلاب فرهنگی یکی از کاملترین مصوباتی است که به مقولهی عفاف و حجاب پراخته است. این مصوبه تکالیف 26 دستگاه را در حوزهی عفاف و حجاب معین نموده و برای گسترش فرهنگ حجاب و عفاف 300 راهکار ارائه کرده است که هر کدام از این 26 دستگاه به تناسب نقشی که در نهادینه کردن فرهنگ حجاب و عفاف دارند، موظف به اجرای تعدادی از بندهای این مصوبه هستند. پیشینهی این مصوبه به سال 73 بر میگردد و در سال 76 به طور رسمی مصوبهی 427 شورای عالی انقلاب فرهنگی قوام لازم را یافت. با وجود این، 8 سال دیگر طول کشید تا این مصوبه با 16 محورش به دستگاهها ابلاغ شود. از میان این 26 دستگاه، فقط 2 دستگاه مسئولیت سلبی دارند و 24 دستگاه مسئولیتهایشان ایجابی است و صداوسیما با 31 وظیفه در راستای گسترش فرهنگ حجاب و عفاف بیشترین بار مسئولیت را در این زمینه به دوش میکشد، مسئولیتی که اغلب دستگاهها و همچنین صداوسیما نسبت به آن بیتوجهاند. مطابق سیاستگذاریهای این مصوبه، باید حجاب و عفاف به اولویت دستگاههای اجرایی کشور تبدیل میشد. همچنین ابلاغ روشهای اجرایی و تعیین ضوابط و هنجارهای روشن، تعریف استانداردهای فرهنگی مناسب برای ترویج فرهنگ عفاف منطبق با فرهنگ دینی و ملی، وضع قوانین، اصالتبخشی به فرهنگ عفاف و رفع اشکالات قانونی در نحوهی تولید، توزیع و عرضهی پوشاک داخلی و خارجی در کنار نظارت و پیگیری نحوهی اجرای طرح گسترش فرهنگ عفاف به صورت مستمر سیاستهای کلان مصوبهی شورای عالی انقلاب فرهنگی برای گسترش فرهنگ عفاف و حجاب است. اما این مصوبه حتی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مبدأ و منشأ تصویب چنین قانونی به طور جدی پیگیری نشد و به طبع آن دستگاههای ذیربط نیز، که گسترهی آنها به اندازهی تمامی دستگاههای اجرایی و سیاستگذار کشور بود، بیش از آنکه به وظایف و راهکارهای تعیینشده در این مصوبه جامهی عمل بپوشانند، در جنجالهای سیاسی موجود در جو کلی جامعه در دولتهای نهم و دهم، مصوبهی عفاف و حجاب را مسکوت باقی گذاشتند. در این میان، شاید تنها نهادی که به طور نسبی به وظایف خود عمل کرده باشد نیروی انتظامی است. این نیرو نیز تنها به بخش سلبی و برخوردهای انتظامی با پدیدهی بدحجابی پرداخته است، این در حالی است که حتی بندهایی از وظایف نیروی انتظامی در مصوبهی گسترش حجاب و عفاف نیز بر آگاهسازی و فرهنگسازی تأکید دارد. نقطات قوت و ضعف نظام در برابر پدیدهی بدحجابی بررسی کارنامهی عملکردی انقلاب اسلامی، در رابطه با ترویج عفاف و حجاب، فراز و فرودهایی را در عملکرد مسئولان جامعه در قبال این موضوع به تصویر میکشد. هجمههای متعدد خارجی برای تغییر ارزشهای جامعهی اسلامی ایران بزرگترین چالشی است که در زمینهی عفاف و حجاب با آن مواجهیم. این هجمهها، به صور گوناگون، ارزشهای مذهبی موجود در جامعه را هدف گرفتهاند و از طرق مختلف، گاهی با استخدام زنان و دختران جوان بدحجاب، برای عادیسازی بدحجابی برنامهریزی میکنند و بخش عمدهای از برنامهریزیهایشان را نیز از طریق بهکارگیری ظرفیت رسانه به انجام میرسانند. این در حالی است که ما از منظر طراحی مدهای مبتنی بر اصول اسلامی و ملی ضعف داریم و از سوی دیگر رسانههای ما نیز، علاوه بر آنکه از ظرفیت مناسبی برخوردار نیستند، گاهی همسو با سیاستهای کلی جامعه حرکت نمیکنند و بسیاری از مواقع مدهای غیراسلامی از دوربین رسانهی ملی و به خصوص سینما به مخاطب معرفی میشود. این چندگانگی در اجرای قوانین مربوط به حجاب و عفاف در سایر 26 دستگاهی که باید مجری مصوبهی 427 باشند نیز دیده میشود و شاید بتوان ریشهی اجرای ناقص و غیراصولی چنین مصوبهای را در ندیده شدن ضمانتهای اجرایی برای آن جستوجو کرد؛ نکتهای که دامنگیر بسیاری از قوانین اجرانشدهی دیگر نیز هست. با وجود این، به نظر میرسد نقطهضعف مهم دیگر نه در سیاستگذاری که در اجرای مصوبات مرتبط با حجاب و عفاف است. ما از منظر طراحی مدهای مبتنی بر اصول اسلامی و ملی ضعف داریم و از سوی دیگر رسانههای ما نیز، علاوه بر آنکه از ظرفیت مناسبی برخوردار نیستند، گاهی همسو با سیاستهای کلی جامعه حرکت نمیکنند و بسیاری از مواقع مدهای غیراسلامی از دوربین رسانهی ملی و به خصوص سینما به مخاطب معرفی میشود. در مقابل این نقاط ضعف، مهمترین تکیهگاه و نقطهی قوت ما فضای معنوی و مذهبی حاکم بر جامعه است؛ به گونهای که با احیا و نهادینه کردن ارزشهای مذهبی، حجاب با انتخاب خود افراد جایگزین بدحجابی میشود. این مهم نیازمند بهرهبرداری از تمامی ظرفیتهای مذهبی و رسانهای است؛ موضوعی که مدتهاست متولیان فرهنگی به فراموشی سپردهاند و متولیان مذهبی نیز برای توفیق یافتن در این مسیر نیاز به روزآوری زبان گفتوگو با مخاطبان جوان را دارند. روال طیشده در طول سالهای اخیر، بیانگر این است که در مقولهی عفاف و حجاب حرکت رو به عقب داشتهایم و در بهترین حالات نیز تنها توانستهایم، با جریانسازیهای رسانهای، مسکنهایی موقتی را ارائه کنیم و با فرو نشست این امواج بدحجابیها در شکل و شمایل جدید از سر گرفته میشود. تزلزل نظام خانواده ایستگاه آخر بدحجابی بدحجابی مسئلهای فردی نیست که به تصمیم شخصی افراد باز گردد و دلیل وجوب آن در دین آسمانی اسلام نیز همین نکته است و ادامهی روند کنونی با همین شیب و حتی شیبی کمتر از این میتواند سبب گسترش بیبندوباری و فساد در جامعه شود و این آفت، بیتردید، دامن ساختار خانواده را نیز خواهد گرفت. با تزلزل ساختار خانواده، جامعه نیز دچار تزلزل میشود و به سمت فروپاشی حرکت خواهد کرد. ما تجربهی غرب در به هم ریختن ساختار ارزشی را پیش رو داریم و به فرمودهی مقام معظم رهبری، ما در مسئلهی زن و خانواده از غرب طلبکاریم. این مطالبه بر مبنای همین جدایی زن از ساختار خانواده است و بدحجابی، با هدف قرار دادن ارزشها، میتواند مقدمهای برای رشد و گسترش بیبندوباری و فساد و جدا شدن زن به عنوان رکن خانواده از این ساختار مهم اجتماعی باشد و بیتردید این آسیب مقدمهای بر سایر چالشهای خودساختهای است که اکنون غرب در میان آن دستوپا میزند.برچسبها:
"عمره بابیچ"، نامزد مسلمان و محجبه حزب "فعالیت
دموکراتيک" بوسنی و هرزگوین در انتخابات شهرداری شهر "ويسوکو"، توانست با
پیروزی در این انتخابات، لقب نخستین شهردار محجبه تاریخ این کشور و سراسر
قاره اروپا را به خود اختصاص دهد. ![]() بر اساس اعلام کميسيون انتخابات بوسنی و هرزگوين، این کارشناس مسائل اقتصادی که عضو بزرگترین حزب مسلمانان این کشور است، توانست در انتخابات شهرداری شهر "ويسوکو" در نزديکی شهر "سارايوو"، پايتخت بوسنی، 30 درصد آرا را از آن خود کند و به عنوان شهردار جدید این شهر چهل هزار نفری انتخاب شود. حزب "فعالیت دموکراتيک" بوسنی و هرزگوین پيش از برگزاری انتخابات شهرداریها در اين کشور اعلام کرده بود که در صورت پیروزی "عمره بابيچ" در انتخابات شهرداری "ويسوکو"، وی نه تنها نخستين شهردار زن این شهر، بلکه نخستين شهردار محجبه در بوسنی و سراسر قاره اروپا خواهد بود. "عمره بابيچ" که مادر سه فرزند بوده و در سال 1993 میلادی و طی جنگ داخلی بوسنی و هرزگوین که بین سال های 1992 تا 1995 ميلادی رخ داد، همسر خود را از دست داده است، سالها رياست انجمن خانوادههای كشتهشدگان این جنگ را بر عهده داشته و پيش از نامزدی در انتخابات اخیر شهرداریهای بوسنی و هرزگوین، به عنوان وزير اقتصاد در دولت محلی منطقه "زنيکا" مشغول فعاليت بوده است. این بانوی مسلمان در مصاحبهای که پس از پیروزی در انتخابات شهرداری "ويسوکو" با خبرگزاری فرانسه داشت، انتخاب خود را پیروزی بزرگ برای دموکراسی خواند و تاکید کرد: همشهریان من یک ديدگاه روشنفكرانه را در پیش گرفته و من را به عنوان یک زن آن هم محجبه انتخاب کردند؛ این کار آنها در واقع الگویی است برای شرق و غرب که در بوسنی در هم میآمیزند. "عمره بابيچ" که پس از مرگ شوهرش محجبه شده و سالها بعد نیز بار دیگر ازدواج کرده، با تاکید بر اینکه حجاب به وی کمک کرده تا مصیبت از دست دادن همسر را پشت سر بگذارد، اظهار کرد: بر این باور هستم که حجابم نباید مانع بر سر راه اروپایی من باشد، مردم اروپا درک خواهند کرد که آنها با مسلمانانی روبرو هستند که با وجود احترام به هويت خود، آن قدر از خود گذشته هستند که به حقوق دیگران نیز احترام بگذارند. این کارشناس مسائل اقتصادی با بیان اینکه سیاست به صورت انحصاری برای مردان نیست، تصریح کرد: دیدگاه اسلام درباره زن کاملا روشن بوده و جایگاهی در زندگی عمومی برای آن تعیین کرده است، همه آنهایی که اسلام را به صورت درست تفسیر میکنند، این مساله را میدانند. عضو بزرگترین حزب مسلمانان بوسنی و هرزگوین با اشاره به جامعه مردسالار این کشور و حضور سه اقلیت مسلمان، صرب و کروات در آن، از شجاعت حزب "فعالیت دموکراتیک" برای انتخاب وی به عنوان نامزد خود در انتخابات شهرداریهای بوسنی تمجید کرد و گفت: این یک امتحان سياسی بزرگ برای شهروندانی بود که دیدگاههای خاصی در مورد زنان به ویژه زنان محجبه داشتند، آنها بر این باورند که زنان جایگاهی در سياست و زندگی عمومی ندارند. عمره بابيچ در پایان با تاکید بر اینکه جایگاه بوسنی و هرزگوین در میان کشورهای نوین اروپا است، تاکید کرد: سياست را هرگز برای دستیابی به اهداف مذهبی به کار نمیگیرم، اگر توان دفاع از حقوق شخصی خود را داشته باشم، می توانم از حقوق دیگران نیز دفاع کنم. در حالی این بانوی محجبه و مسلمان 43 ساله به عنوان شهردار یکی از شهرهای بوسنی و هرزگوین انتخاب شده و مسلمانان این کشور هم اکنون میتوانند حجاب خود را رعايت کنند که در زمان حکومت کمونيستی يوگسلاوی سابق بین سالهای 1943 و 1992 ميلادی، حجاب در سراسر یوگسلاوی از جمله بوسنی و هرزگوین ممنوع بود. هم اکنون مسلمانان بزرگترين گروه مذهبی در بوسنی و هرزگوین به شمار میآیند و نزدیک به 40 درصد از جمعيت سه ميليون و 800 هزار نفری اين کشور را تشکیل میدهند. برچسبها: موضوع اين تحقيق آثار حجاب مي باشد . لذا از نظرات انديشمندان كمك گرفتم و آثار حجاب را در ابعاد فردي، فرهنگي،اجتماعي، خانوادگي، روحي و رواني اقتصادي و امنيت زنان مورد مطالعه قرار دادم. بسياري جوانان ما امروز از آثار حجاب سوال مي كنند. شايد هم يكي از علل بد حجابي در جامعه ما اين باشد كه زنان و دختران جامعه كاملا با فلسفه حجاب آشنا نباشند. پس جا دارد كه به عنوان يك مسلمان با فلسفه و آثار حجاب بيشتر آشنا شويم. نويسنده: محمود قرباني آثار روحي و رواني باعث ايمني
وسلامت نيمي از افراد جامعه از مبتلا شدن به بيماريهاي رواني خواهد شد .-
آمار وحشتناك خودكشي درغرب نشانگر ميزان اختلالات رواني موجود در غرب است.
درفرانسه سالانه 35 هزار نفر دست به خودكشي مي زنند وطبق آمار يونسكو
درهردقيقه يك نفر در آمريكا درصدد خود كشي برمي آيد.پس به نمايش گذاشتن
اندام و زيورهاي خويش در زنان نه تنها علامت بيماري رواني است بلكه بيماري
زا بوده است وامراض رواني ايجاد خواهد كرد.از طرفي بي حجاب باعث ايجاد
هيجانهاي شديد درميان مردان مخصوصا جوانان مي شود. چراكه غريزه ي جنسي
نيرومندترين غريزه درفرداست كه با عشوه گري وآرايش وبرهنگي زنان اين غريزه
شعله ورتر گريده وباعث بيماريهاي هاي عصبي و امراض رواني مي شود.(1) - آرامش روحي و رواني : زني كه ديده نشود مورد طمع قرار نمي گيرد ، امنيت و آرامش خاطر از آثار بارز حجاب اسلامي است . انسان در پناه محافظ احساس آرامش بيشتري دارد و در صورت پيش آمد هاي احتمالي از مصونيت آن برخور دار است . پوشش ديني نيز نگهبان زن از نگاههاي آلوده و آسيب هاي احتمالي است كه به زن مصونيت و آرامش مي بخشد و هر چه اين پوشش كامل تر گردد درصد امنيت وحفاظت آن بالا تر مي رود.(3) آثار معنوي : حجاب بال
هاي پر پرواز فرشته هاي زمين است . زن پوشيده از بين خود وخدا ، خدا را بر
گزيده است واز بين احكام ديني و خواسته هاي نفس به احكام ديني روي كرده است
. چنين انتخابي به روحيه تفكر و عمل او حال و هوايي ديگر مي بخشد و به
پوشش او معنا مي دهد و آنرا عملي منطقي ، خداپسندانه و در راستاي حركت هاي
تكاملي او قرار مي دهد كه به زيبايي هاي اوتجلي بخشيده است . – پو شيدگي زن
نمود بارز تقواي اوست و او را از آثار تقوا بر خوردار مي سازد.(4) آرامش جنسي پوشش مناسب زنان زمينه بسياري از التهابات جنسي را از ابتدا از ميان بر مي دارد و از تحريك جنسي مكرر مردان و به وجود آمدن انحرافات و نا هنجاريهاي بسياري مانند چشم چراني ،بلوغ زود رس ،خود ارضايي ، تجاوزو ... جلو گيري مي كند؛ به عبارت ديگروجود پوشش اسلامي در جامعه به ايجاد فضايي كمك مي كند كه در آن به جاي تحريكهاوالتهابات مكررجنسي آرامش حاكم است.(6) آثار اجتماعي ازنظر
اجتماعي زن هر قدر متين تر با وقارتر وعفيف تر وبا حجاب تر باشد بر احترام
وابهتش مي افزايد.-استواري واستحكام جامعه – بي حجابي باعث فلج شدن نيمي از
نيروهاي افراد جامعه وآلوده شدن جامعه مي شود.(7) آثار خانوادگي حجاب باعث
بنيان خانواده بوده ونبودش باعث فحشا وتزلل خانواده است.- عدم كاهش تمايل
جوانان به تشكيل خانواده چون در اثر ازدياد زنان بي حجاب و بي بند وبار و
آرايش كرده و عشوه گر، مردان تمايل كمتري به ازدواج خواهند داشت . چرا كه
زنان رنگارنگ وآرايش كرده در همه جا حاضر بوده و مردان با ديدن و ارضاء
شدنشان با كمترين هزينه ها در مقايسه با هزينه هايي چنين تصور مي كنند با
ازدواج خود را محدود خواهند كرد.(11) آثار اقتصادي - تلاش
وفعاليت بيشتر:درصورت با حجاب بودن زنان،وقت مردان صرف هوي وهوس وچشم چراني
ووقت زنان صرف آرايش كردن نخواهد شد.- صرفه جويي : زنان نياز به هزينه هاي
زياد براي خريد لباس هاي مبتذل و وسايل آرايش آنچناني نداشته .اين باعث
بهبود و وضع اقتصادي مي شود. (16) بهره مندي از پاداش الهي حجاب و پوشش اسلامي اگر به عنوان انجام وظيفه وتكليف الهي رعايت شود از مصاديق روشن اطاعت از دستورات خدا و پيروي از سنت پيامبر اكرم بحساب مي آيد واطاعت از خدا وپيروي از سنت پيامبر بر اساس آيات قرآن اجروپاداش جاويدان الهي را بدنبال خواهد داشت.(19) حجاب و تزكيه اگر انسان بر خواسته هاي نفساني خود حاكم و مسلط شود وآن گونه كه خداي سبحان مي فرمايد: نگاه هارا از جذابيتهاي حرام دور سازيد آغازانحرافات بعدي را از خود دورساخته وزمينه ي تزكيه ،خودسازي ورسيدن به جوارقرب الهي رادر خود ايجاد نموده است . لذا خداي سبحان از جملات آثار ارزشمند رعايت حجاب و خودداري از چشم چراني و نگاه به نامحرم را تزكيه و خود سازي مي داند.(20) امنيت و حجاب امروز يكي
از معضلات اجتماعي جوامع متمدن كه آزادي زن را به سينه زده و او را به نام
آزادي با پيكري عريان در صحنه ي اجتماع وارد مي سازد مسئله امنيت زنان است
.سيل تجاوز به عنف و حتي تجاوزبه محارم وانواع خيانتها وجنايتها يكديگر،
دنيا را براي زن نا أمن نموده وامنيت را براي او به آرماني دست نيافتني
تبديل نموده است.گزارشهاي ناگوار و تكان دهندهاي كه از رسانه هاي گروهي
دنيا در اين زمينه دراختيار افكار عمومي قرار داده مي شود، اين مطلب را
تائيد مي كند و از بحران روحي وجنسي در جوامع امروزي خبر مي دهدكه هر دو
دست در دست هم داده و امنيت زن را خدشه دارساخته وآسايش خاطر او را سلب
كرده اند . درحالي كه حجاب اسلامي مي تواند تا حدودي اين مشكل را برحل
نمايد.(21) بُعد فردي حجاب در بعد فردي مانع از روي آوردن فرد به انحراف جنسي مي شود . مبارزه با تهاجم فرهنگي غرب يكي از
جنبه هاي مهم تهاجم فرهنگي غربي ها مبارزه با حجاب واز بين بردن امنيت
اجتماعي بوده و هست . واين امر شخصاٌ از زمان رضاخان شروع شد . ايشان مي
نويسد : حفظ حجاب مبارزه با تهاجم فرهنگي غرب است . باعث تبليغ فرهنگ ناب
اسلامي و تشويق جوانان به ازدواج موفق اسلامي مي گردد. - جوانان را جهت
تقويت روحيه و آرامش دروني به جاي سوق دادن به محيط فحشا واعمال مبتذل به
شركت در فعاليت هاي هنري ،ورزشي،فرهنگي و رزمي رهنمون شوند .حفظ حجاب نتنها
باعث ايجاد امنيت اجتماعي فراگير مي شود بلكه جهت مبارزه با تهاجم فرهنگي
مسئولان را از واردات كالي تجملاتي ،لوازم بهداشتي و آرايشي مبتذل نهي مي
نمايد.(24) حفظ شخصيت زن زنان خود
نما مطلوبيت جنسي دارند اما محبوبيت ارزشي از آن زنان پوشيده است . بطور
كلي نوع نگاه ، گفتار و برخورد مردان وزنان از دو ماهيت متفاوت بر خوردارند
. برخورد با زناني كه از جلوگيري يا پوشش ناقصي برخوردارند – برخورد شهوي ،
تفريحي و ظاهري . اما برخورد با زنان پوشيده ، بر-خوردي همراه با احترام و
تكريم قلبي . اصولاً مردان ما قدرت ادامه ي نگاه به چهره زنان پوشيده
راندارند چه اينكه حجاب اسلامي نگاه شكني است و سر به زيري مرد در هنگام
سخن گفتن با زنان خود نو عي تكريم واحترام است.(26) حجاب و آزادگي زن زنان با حجاب در فعاليتها و رفت و آمد هاي خود آزادترند زيرا مردان بوالهوس اطمينان دارند كه اين ها طعمه ملعبه نمي شوند و بنابراين كمتر مزاحمت براي آن ها ايجاد مي كنند.(29) حجاب وپاكي زن قطعاً خانه براي اهل خانه حجاب است. پرده در منزل هم حجاب است . لباس زن ومردهم حجاب است . اگر اين پرده ها دريده شود اثر ونشانه اي باقي نخواهد ماند.(30) حجاب و سلامت و زيبايي زن حجاب مانع
جريان هواي نفس ونگاه هاي آلوده و ميكروبهاي فساد به حريم پاك زن است .
زيبايي وظرافت ها جسماني او را از گزند آفتاب وسرما و آلودگي هاي جوي حفظ
مي كند . در امان ماندن از اذيت افراد سبك سر يَأَيهَُّا
النَّبىُِّ قُل لّأَِزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ
يُدْنِينَ عَلَيهِْنَّ مِن جَلَبِيبِهِنَّ ذَالِكَ أَدْنىَ أَن يُعْرَفْنَ
فَلَا يُؤْذَيْنَ وَ كاَنَ اللَّهُ غَفُورًارَّحِيمًا(احزاب ، 59) آثار حجاب در قرآن حفظ امانت الهي: از نظر
قرآن زن امين حق اللّه مطرح است يعني اين مقام و اين حرمت و حيثيت راخداي
سبحان كه حق خود اوست به زن داده واز او خواسته كه از اين حقش بعنوان امانت
اللهي محافظت نماييد . يعني زن كاملاً درك كند كه حجاب او تنها مربوط به
خود او نيست و حجاب زن حق اللهي اوست . در اسلام عصمت وعفت زن حق الله است
يعني حتي اگر خود زن يا شوهررضايت به بي عفتي و بي حجابي زن بدهد، كار تمام
نيست زيرا زن ناموس خداست وبا رضايت مشروع نمي شود .فرق كشورهاي غربي با
اسلام اين است كه در غرب اگر زني بي عفتي كرد خوداو يا پدر و مادر و شوهر
او رضايت دارند مشكل حل است . كار آمدي چادر و حجاب مشكي استفاده از چادر مشكي بر خلاف ادعا هايي به ظاهر علمي بعضي از افراد نه تنها عارضه اي منفي ندارد ، بلكه با فلسه حجاب و پوشش زنان در مقابل نامحرم يعني عدم تهيج وتحريك و ايجاد آرامش رواني در جامعه نيز سازگار است.امروزدرروانشناسي رنگ ها ، اينكه رنگ مشكي صامت و غير فعال است و باعث تحريك و جلب توجه نمي شود ،يك واقعيت مسلم است . دركتاب شناسي رنگ ها درباره رنگ سياه گفته شده است كه سياه نماينگر مرز مطلق است. بنابراين فردي كه درمقابل نامحرم دربيرون منزل ، از حجاب مشكي استفاده مي كند با اين كار ، مرز مطلق و كاملي بين خود و افراد نامحرم ايجاد مي نمايد . وقتي خانمي در بيرون منزل چادر مشكي بر سر مي كند مي خواهد نشان دهد كه نامحرم حق ندارد به اين حريم نزديك شود زيرا اين حريم ،حريم حياءو عفت است نه جاي بي حيايي و هرزگي و هوس بازي ، او با حجاب مشكي خود مي خواهد نگاه هم چنين در روان شناسي رنگ ها آمده است كه سياه (نه ) بوده و نقطه ي مقابل (بله ) يعني رنگ سفيد است. بنابراين وقتي بانوان درمقابل نامحرم از حجاب مشكي استفاده مي كنند در واقع مي خواهند به او نه بگويند و در مقابل آن ها يي كه لباس سفيد مي پوشند در واقع راه نگاه ها را به سوي خود بازمي گذارند و آن هايي كه لباس هاي رنگارنگ و جذاب مي پوشند خواسته ياناخواسته خودرادرمعرض نگاه هاي هرزه و آلوده قرار مي دهند . از نظر رواني نيز وقتي انسان پارچه ا ي در مقابل نگاه به رنگ هاي روشن چشم را بازمي كند.و براي ديدن و استمراررغبت ايجاد مي كند و استفاده بانوان از لباسهاي رنگارنگ نيز باعث جلب توجه مردان نامحرم مي گردد. برچسبها: بهره حقیقی هر مرد و زن با ایمان از زندگی، زیبا زیستن است. پروردگار می فرماید: مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُوءْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ. (نحل: 97) هر مرد و زنی که کردار شایسته انجام دهد و با ایمان باشد، آنان را زندگی نیکو و پاکیزه می دهیم و به بهتر از آنچه عمل کرده اند، می بخشیم.
این شایستگی، برگرفته از درون پاک و خویشتن داری انسان است. حق تعالی دراین باره می فرماید: یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباسًا یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشًا وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ. (اعراف: 26) ای فرزند آدم، بر شما پوششی فرستادیم تا زشتی هایتان را بپوشانید و تن را بیارایید و پوشش تقوا، نیکوترین جامه است و این [لباس] از نشانه های خداست تا نعمت های پروردگار را یاد آورند. خداوند کریم در ادامه می فرماید: یا بَنی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما... . (اعراف: 27) ای فرزند آدم، مبادا شیطان شما را بفریبد چنان که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون ساخت و جامه عفت از تن آنان به در آورد تا زشتی هایشان را نمایان سازد. در این آیات، از لباس ظاهری و باطنی سخن می رود که هر دو پوشش انسانند. تکرار واژه «سوآت» در آیات یادشده، نشانه آن است که لباس در پوشاندن اعضای بدن و عیب های آن و پوشاندن عضوهایی که آشکار بودن آن موجب شرمندگی انسان می شود، نقش بسیار مهمی دارد. حکایت حضرت آدم و حوا، فطری بودن نیاز به پوشش را اثبات می کند. زندگی آدم و حوا و غارنشینان نخستین که با برگ درخت و پوست حیوانات، خود را می پوشاندند، ثابت می کند که نیاز به پوشش، به مرور زمان و بر اثر پیدایش تمدن ها شکل نگرفته، بلکه از همان آغاز با بشر همراه بوده است. استاد مطهری درباره انتخاب پوشش زن می نویسد: دقیق ترین آنها (نظریه ها) این است که حیا و عفاف و ستر و پوشش، تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گران بها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است. یکی از فایده های ارزشمند پوشش، حفظ اصالت خانواده است. پیام متن: 1. لباس، وسیله ای برای پوشش و عفت ظاهری و باطنی است. 2. پوشش، نیاز فطری انسان هاست. عفاف فردی «عفاف» به معنای پارسایی و پاک دامنی و خودداری از کارهای حرام و زشت است و «عفت»، حالتی نفسانی است که بر شهوت غلبه کند. در عرب نیز به گُلی که در برگ هایش پوشیده شده باشد، «مُعفَّف» می گویند. عفاف، روح پوشش است که سلامت روانی و جاذبه جسمانی را تضمین می کند. بانوی مسلمان، نماد عفت و حیا در جامعه است و پوشش زن، نگهبانی از نگاه های آلوده و پاسدار حرمت اوست. زیبایی صورت و سیرت از الطافی است که خداوند به رسم امانت در اختیار انسان قرار داده است و شکرانه نعمت زیبایی نیز حفظ عفت است. چنانچه علی علیه السلام می فرماید: «زَکاةُ الْجَمال العِفافُ؛ پاکیزگی زیبایی در عفت ورزی است.» این زیبایی به ویژه برای زنان سرمایه است و طبیعت هر سرمایه ای آن است که از یک سو سودمند و از سوی دیگر، فسادانگیز است که در حقیقت لطافت و زیبایی و جوانی با عفت پیشگی پاس داشته می شود. گفتنی است بی قید بودن در امور جنسی موجب پیری زودرس و گاه ناتوانی زودهنگام جنسی می شود و عفت پیشگی، جمال و جوانی را پایدارتر می سازد. روح عفاف، کنترل کننده رفتار و متانت است که با حیا زیباتر می شود. خداوند در قرآن، دختران شعیب را نمادی از عفاف معرفی می کند و عفت ورزی آنان را با واژه «تَمْشی عَلَی اسْتِحیاءٍ» بیان می دارد و نجابت آنان به دلیل نوع راه رفتنشان را در حضور حضرت موسی تحسین می کند. دختر شعیب در بازگشت به پدر گفت: پدر، او را به خدمت گیر که او خدمت گزاری نیرومند و امانت دار است. حضرت شعیب علیه السلام گفت: نیروی وی را به کشیدن دلوها شناختم، ولی امانت داری او را چگونه شناختی؟ دختر گفت: موسی در بازگشت گفت راه را به من نشان بده و خودت از پشت سر بیا؛ زیرا ما دودمان یعقوب به پشت زنان نظر نمی افکنیم. بدین گونه او به خاطر پرواپیشگی، به امانت داری شناخته شد. حضرت امام خمینی رحمه الله خطاب به بانوان می فرماید: «اسلام می خواهد شما را یک انسان کامل تربیت کند که بر دامن شما انسان های کامل تربیت شود. زن مربی جامعه است...» پیام متن: 1. حقیقت عفاف، تنظیم کننده کردار آدمی است، و او را از لغزش ها باز می دارد و جمال و زیبایی او را پایدارتر می سازد. 2. عفاف در برابر رشد و پرورش فطرت و ایمان آدمی تأثیرگذار است. عفاف عمومی عفاف، بنیادی ترین عامل ایجاد امنیت اجتماعی است. بی پروایی در نگاه، بی توجهی در نوع پوشش و پرده دری در روابط جنسی، امنیت اجتماعی را به خطر می اندازد و تجاوزهای جنسی که بی شرمانه ترین نوع تجاوز به حقوق مردم است، رواج می یابد. بر این اساس عفت مداری از اصولی ترین پایه های حراست امنیت جامعه است. «غیرتمندی، انسان را از فساد می رهاند. انسان غیور، نه بر خود آلودگی را می پذیرد و نه بی عفتی دیگران را برمی تابد. غیرت اجتماعی، به این معناست که مردان موظفند در برابر هرزگی ها و مرزشکنی ها بایستند و به حرمت شکنی ها نزدیک نشوند. تنها در چنین اجتماعی است که می توان به سلامت شخصیت زن و حرمت ناموس او امیدوار بود. عفاف بر همه بخش های جامعه اثرگذار است. و تنها زنان را در برنمی گیرد، بلکه مردان نیز موظف به رعایت محدودیت های اخلاقی هستند. وجود فضای سالم برای رشد مادی و معنوی، حق جامعه است. در جوامعی که مردم به راه های انحرافی کشیده می شوند، حفظ هویت اسلامی و حدود شرعی دشوارتر می شود و مسلمانی که از ایمان و اراده ای استوار برخوردار نباشد، هم رنگی با جماعت را می پذیرد و چون با ساختار درونی جامعه بیگانه است، دچار بی هویتی می گردد». بر این اساس، وقتی بنیادهای عفاف فرو ریخت، ارزش های اخلاقی نیز از زندگی انسان رخت برمی بندد. پیام متن: 1. امنیت روانی جامعه، در گرو عفت همگانی است. 2. ارزش های اخلاقی با حفظ هویت و رعایت شرع مفهوم پیدا می کند. 3. غیرت مندی موجب می شود که آدمی، نه خود مرتکب آلودگی می شود و نه مرزشکنی های دیگران را برمی تابد. فواید عفاف از فایده های عفت، امنیت روان و درون و آراستگی به فضیلت هاست. حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید: «الْعِفَّةُ تَضعَفُ الشَّهوَةَ؛ پاک دامنی، شهوت را تضعیف می کند». «ثَمَرَةُ الْعِفَّةِ القَناعَةُ؛ نتیجه عفت ورزی، قناعت است». «ثَمَرَةُ العِفَّةِ الصِّیانَةُ؛ نتیجه عفت، حفظ سلامت است». «مَن عَفَّ خَفَّ وِزرُهُ وَ عَظُمَ عِندَ اللّه ِ قَدرُهُ؛ هر که عفیف گردد، گناهش کم شود و نزد خدا بزرگ گردد». «مَن عَفَّت اَطرافُهُ حَسُنَت اَوصافُهُ؛ کسی که نگاه هایش عفیف باشد، اخلاقش نیکو می گردد». «بِالعِفافِ تُزَکُّوا الاَعمالُ؛ کردار با عفاف، پاکیزه می شود». «مَن اتَّحَفَ العِفَّةَ وَالقَناعَةَ حالَفَهُ العِزُّ؛ هر که عفت ورزی و خودداری را ارزشمند داند؛ عزت او همیشگی شود». در تربیت دینی، اعتقاد به قوانین الهی، مهم ترین عامل خودسازی و جهت ساز زندگی بشر است. اگر جوانان به این باور برسند که عفت و پاکی، زندگی آنها را بیمه می کند، خانواده گرم و پایدار می ماند و ارزش پاکی و مسئولیت پذیری نهادینه می شود. در شرایطی که زمینه ازدواج برای جوانان فراهم نباشد، مناسب ترین شیوه، «عفت ورزی» است. خداوند دراین باره می فرماید: «آنان که وسیله ازدواج نیابند، عفت پیشه کنند تا خدا آنها را به لطف خود بی نیاز گرداند.» (نور: 33) پیام متن: 1. کنترل شهوت، گوهر قناعت، حفظ سلامت و عزتمندی، از ثمره های عفت ورزی است. 2. با عفاف، کانون خانواده، پایدار و ارزش پاکی و مسئوولیت در جامعه نهادینه می شود. الگوی عفاف عفت پیشگی و پرهیزکاری، انسان عفیف را بلندآوازه و ماندگار و مقدس می سازد. افرادی چون حضرت یوسف، ابن سیرین و شیخ رجب علی خیاط، از الگوهای برجسته عفاف و خویشتن داری هستند. نقل است شیخ رجب علی خیاط، مردی درست کار بود با پیشه خیاطی که از جوانی به دنبال کمالات انسانی رفته بود. زندگی او نمونه ای از توحید است. آقای میلانی از قول وی نقل می کند: در ایام جوانی، دختری زیبا از بستگان، دل باخته من شد و سرانجام در خانه ای خلوت، مرا به دام انداخت. با خود گفتم: «رجب علی، خدا می تواند تو را بسیار امتحان کند. بیا یک بار تو خدا را امتحان کن و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن. سپس به خداوند عرضه داشتم: خدایا، من این گناه را برای تو ترک می کنم. تو نیز مرا برای خودت تربیت کن». وی دارای نفس زکیه و تعبیرکننده خواب بود. حضرت علی علیه السلام نیز می فرماید: پاداش رزمنده شهید، بیشتر از کسی نیست که توان بر انجام دادن گناه دارد، ولی پاک دامنی می کند. همانا عفیف پاک دامن، فرشته ای از فرشته هاست. پیام متن: عفت ورزی آدمی را تا اوج مقام معنوی بالا می برد و او را هم سنگ شهید و در ردیف فرشته ها قرار می دهد. لباس زن از نظر دکتر علی شریعتی زمانی مصاحبه گری از معلم صداقت و صمیمیت دکتر علی شریعتی پرسید : به نظر شما چه لباسی را به زن امروز بپوشانیم ؟ دکتر علی شریعتی در جواب گفتند : نمیخواهند لباسی بدوزید و بر تن زن امروز نمائید . فکر زن را اصلاح کنید او خود تصمیم میگیرد که چه لباسی برازنده اوست پیامبر اکرم میفرماید: ای جوانان هر کدام که می توانید ازدواج کنید زیرا ازدواج موجب عفت چشم و پاکدامنی میشود هر کسی که امکان ازدواج ندارد برای فرو نشاندن آتش شهوت خود روزه بگیرد. اسلام با تشریع حکم حجاب خواسته است که: اولا به بهداشت روانی زنان و مردان کمک کند ثانیا روابط خانوادگی را استوار کندواز فرو پاشی نظام خانواده جلو گیری کند ثالثا شخصیت وکرامت زن را تامین کند واو رااز یک شخصیت ابزاری به شخصیت مستقل تبدیل نماید زنان بی حجاب در حقیقت خود را به عنوان ابزاری برای تامین نگاههای آلوده مردان قرار می دهند رابعاحریم اجتماع را از بی عفتی و آلودگی های جنسی نگه دارد اگر حریم اجتماع از نگاهها وروابط آلوده جنسی حفظ شود درآن صورت بهتر میتواند به هدف خود نائل شود.بی حجابی موجب میشود محیط اجتماع که محیط کار وتلاش است به محیطی برای ارضاءخواسته های جنسی و امیال شهوانی تبدیل شود به زنان با ایمان بگو چشم های خود را (نگاه هوس آلود)فرو گیرندودامان خویش را حفظ کنندوزینت خود راجز آن مقدار که نمایان است آشکار ننمایندو روسری های خود را بر سینه خود افکنندوزینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشانیا پدر شو هرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان هم کیش شان یا بردگانشان یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستد و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود و همگی به سوی خدا بازگردید ای مو منان تا رستگار شوید سوره نور(۲۴)۳۱ دکتر علی شریعتی ۱)زنی که زیبایی اندیشه پیدا کند زیبایی بدنش را نشان نمیدهد . ۲)ابراهیم وار زندگی کن و در عصر خویش معمارکعبه ایمان خویش باش. برچسبها: ارزش و اهمیت حیا با نگاهی در داستانهای قرآنی حیا در تمام اعصار و قرون بیداد می کند و نیاز مبرم هر شخص و هر زندگی است و در قرآن کريم هم مورد تأکيد قرار گرفته است و از نشانههاي امنّيت و بقاي خانواده و استحکام جامعه و بنيان ارزشها و هنجارهاي اسلامي به حساب می آید. و حال ما در اینجا به بیان مختصر داستانهای زیبای قرانی و اسلامی میپردازیم که چگونه پیامبران و ائمه در شرایط های زمانی و مکانیشان مبادرت به حفظ حیای درونی وبیرونی خود نمودهاند... که تمامی این آیات و روایات بیانگر این نكات است كه شرم و حیا در بینش اسلامی از برجستهترین صفات وکمالات انسانی است که مخصوصاً برای زنها به حساب میآید که میباید درحفظ شخصیّت ومقام وارزش خود در هر شرایط زمانی ومکانی و....بکوشند.
[2.و درادامه میفرمایند:
[2]حال در این باره به داستان زیبایی که در قرآن آمده،میپردازیم که بیانگرحيا و آبرومندي حضرت آدم7 و حوا به هنگام آشكار شدن شرمگاهشان میباشد که، بي درنگ با برگهاي درختان بهشتي خود را مي پوشانند"[3] که چنین بیان شده است و میخوانیم: "آنگاه که آدم و حوا از درخت ممنوعه چشیدند، پوشش خود را از دست داده (عورتشان آشکار گردید) و به سرعت، با برگ درختان بهشتی خود را پوشاندند"
ب)حياي
پیامبراسلام(ص) (با اینکه دوست نداشتند اطرافیانش از ایشان ناراحت
شوند....) میدانیم که براي فهم احكام شرعي میتوان با حفظ آداب، از برخي
از اموري كه به ظاهر در معرض خطر قرار دادن حوزه حيا قرار ميگيرد اجتناب
ورزيدازآن جا که گفته شده است" لاحياء في الدين" به اين معنا كه در فهم و
آموزش دين و احكام و آموزههاي آن نبايد حيا كرد و لازم است حتي از مطالب
ريز و درشت سؤال نمود و با اینکه درجامعه بسیار شاهد سوءاستفادهها توسط
هجوم آورندگان به دین در از بین بردن حیای مومنان هستیم که بسیار میکوشند
با بهانههای مختلف شرایط را بر آنان تنگ نمایند و قدرت "نه "گفتن را
ازآنان میگیرند تا دچار اذیت ومجبور به روی آوردن به بیحیایی گردند؛ که
در این خصوص خداوند راهی برای نجات از اینگونه موارد و مشکلات درقرآن بیان
فرموده است آنجایی که این مشکل برای پیامبر پیش آمده بود و خیلی اذیت
میشدند و چیزی نمیگفتند تا اینکه خداوند این آیه را نازل نمودند و
فرمودند:
[6]ج) حیای
دختران حضرت شعیب(ع) و حضرت موسی(ع): (خواهرم حجابت / برادرم نگاهت) قرآن
کریم، با این که غالبا مسایل را به صورت کلی بیان میدارد، ولی گاهی
بهجهت حیاتی بودن مسئله، جزئیات و نمونههایی از آن را هم بیان میدارند.
مثلا ماجرای حضرت موسی(ع) و برخورد او با دختران شعیب كه هم بارها خوانده
ایم و ضرب المثل هم شده است را چنین بیان مینماید که: "و هنگامی که
)موسی( به ) چاه ( آب مَدیَن رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که
چهارپایان خود را سیراب میکنند و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب
گوسفندان خویشند و به چاه با بودن مردان نزدیک نمیشوند، موسی از آنان
پرسید: کار شما چیست؟ گفتند: آنها را آب نمیدهیم تا چوپانها همگی خارج
شوند. . .
[7] اگردقت کنیم اینجا سخن از ارتباط پسر و دختری است که باکمال عفّت وپاکی وارد سخن بایکدیگر میشوند که قرآن خواسته برای ما که جویای چگونگی اینگونه ارتباطهایی که در جامعه هستیم مطرح نماید تا بهانهای در این باب و مسئله نداشته باشیم.
آنگونه که حضرت علی(ع)میفرمایند: "عفيف بودن، نفس را در امان مى دارد و آن را از پستى و فرومايگى دور و پاك مىكند"
[8] منظوراین است که اگر شرم درحرکات ورفتار وبیانات هرشخصی وجود داشته باشد، از پست و کوچک شدن دور میشود وشخصیت بالایی در زندگی و اجتماع و...خود پیدا میکند چون حیا با وجود ایمان در فرد به مرحله اجرا در میآید آنگونه که درحدیثی از پیامبر(ص) آمده است:شرم شعبهای از ایمان است"
[9] آنگونه که در آیه مورد بحث میبینیم جمله "علی استحیاء" صفتِ شرم و حیا راه رفتن دختر را توصیف میكند. این نكته نشانگر آن است كه گرچه شرم و حیا یك حالت روانی و روحی است، امّا آثار و نشانههای آن میتواند در كالبد، ظاهر و اندام، خود را نشان دهد ما این حیا و شرم را نه تنها در رفتار و راه رفتن دختر كه بلکه در گفتار و سخن گفتن او با موسای جوان میبینیم. به این بخش از آیه که دقت كنیم که میگوید: "گفت: پدرم تو را میخواند تا برای آب دادنِ ما پاداشت دهد"
[10] دقّت کنیم که چگونه دختر مجرد برای دعوت از موسی آمده است و ببینیم که چگونه برای انجام این مقصود، كلمات و جملات را در ذهنش پرورانده بود وادا کرد " به خانه ما بیا" چون کمی فکر کرد بدلیل سنگین نبودن جملات صلاح بیان کردن آن را نداشت زیرا که درجمله "به خانه ما بیا" لفظ "ما" تصویر دو دختر در ذهنش میآید وموسی نظر بدی به ما میافکند بعدباخودش گفت: خدایا پس چه بگویم که ضایع نشوم؟ پس خوب است که از پدرم مایه و آبرو بگذارم و به موسی بگویم: "پدرم تو را میخواند" یعنی؛ من دعوت كننده تو نیستم و من تو را به خانه خویش نمیخوانم این پدر من است كه تو را به خانه خویش خوانده است این دختر زیرک، برای چه پدرم تو را دعوت کرده را هم میگوید: "پدر میخواهد برای آب دادن به ما به تو پاداش بدهد"
[11] خاطرت جمع ای گل پسر خلاصه دریافتیم که برای گفتار دختر با پسر دو نكته اساسی باید در نظر گرفته شود:
1 ـ كنترل بر صدا از سوی دختران جوان. 2 ـ كنترل بر انگیزههای درونی از سوی پسران(با نیت سوء برخورد نكردن)
ما این دو نكته را به روشنی در مكالمه حضرت موسی(ع)با دختران شعیب دریافتیم که اول حیا از جانب دختران برخاست وموسی(ع) دریافت، که دختران برای حیای خویش اهمیّت قائلند، سپس خود مبادرت به رفتارهای حیامندانه نمود در ادامه داستان میخوانیم وقتی موسی دعوت را برای گرفتن پاداش قبول میکند، در راه رفتن بهسوی خانه با وزیدن باد وحرکت لباسهای دختر مواجه میگردد که وقتی دختر از جلو و موسی از پشتسر آنان حركت میكند، بادی میوزد و جامه دختر را به بازیچه میگیرد. اینجا نوبت موسی میشود که حیای چشمان خود را به آنان بنمایاند. موسی دختر را صدا میزند و بدو میگوید: "ای كنیز خدا، تو از پشتِ سرمن بیا و راه را به من بنما، من از جلو میروم و تو از پشت سر بیا نمیخواهم دوربین ذهن من هرلحظه ازاندام موزون تو تصویر بردارد"
[12] حال ببینیم که دختران باحیا درخانه چگونه موضوع را با پدرخود مطرح میکنند. یکی از آن دو دختر شعیب به پدرش پیشنهاد داد: "پدر! او را اجیر بگیر که او هم نیرومند است وهم امین"
[13] شعیب این سخن را از دختر باهوشش طوری برداشت میکند که تمایل به ازدواج را نشان میداد، آنگاه شعیب روبه موسی میفرماید: "من میخواهم یکی از این دو دخترم را به عقد (ازدواج) تو درآورم و تو باید هشت سال برای من کار کنی و اگر خواستی ده سال و آن دو سال جزو قرارداد ما نيست؛ من نمیخواهم بر تو سخت بگيرم و مرا از شایسته کاران خواهی یافت"
[14] موسی(ع) عرض کرد: " اين قرارداد بين تو و خودم را قبول دارم، هر يك از دو مدت هشت سال و ده سال را كه خواستم انجام مىدهم و تو حق اعتراض نداشته باشى و خدا بر آنچه مىگوييم وكيل است"
[15] از مجموع این قصه چنان برداشت میشود که دختر شعیب موسی را به عنوان یک شوهر ایده آل پسندیده است و سربسته و با کنایه حرف دل را با پدر در میان گذاشته،پیشنهاد اجیری موسی را داده است و آن را با امتیازاتی همچون: نیروی بازو و تقوا و امانت داری توأم ساخته است قوت بازوی او را از برداشتن سنگ بزرگی که سی، چهل نفر آن را تکان میدادند، فهمیده بود! امّا دختر دیگر شعیب در آن باره گفت: "او در جلو حرکت میکرد و ما از پشت سر میآمدیم تا نظرش براندام ما به هنگام راه رفتن نیفتد" خلاصه در آخر وصلت دو جوان در خانواده شعیب(ع)به سادگی صورت گرفت و، بدون هیچگونه مانعی
[16] اینگونه چهقدر زیباست که پدر و مادر به فکر ازدواج فرزندان خود باشند و از پیشنهادهای معقول استقبال کنند و حقایق روزمره زندگی را نادیده نگیرند که در غیر این صورت:"در روی زمین آشوب و تباهی بزرگی رخ میدهد"
[17] این قصه قرآنی که سراسر نشان از عفّت، بزرگی وعقل و درایت است که به ما دوچیزمهم را میآموزد: 1) عفّت وپاکدامنی وشرم وحیا درجامعه انسانی باید حکمفرما باشد وطلایهدار این امر مهم، دختران پاک دامن که در عرصه اجتماع جز به ضرورت آشکار نشوند وبا فرهنگ ابتذال و برهنگی حدود عفّت عمومی را نشکنند ونظر هوسرانان را با طرز راه رفتن، سخن گفتن ودیگر رفتارهای اجتماعی به حریم زندگی وشخصیتی خویش نکشانند 2) سخن گفتن زن و مرد و یا دختر و پسر نامحرم با یکدیگر اگر به مقاصد صحیح و لازم باشد، اشکالی ندارد به شرط آن که از چهار چوب ضرورت و عفت عمومی فراتر نرود دختران شعیب(ع)که با صلابت و متانت، با موسی(ع)برخور کرده بودندو پیام پدرشان را که پراز شرم و حیا بود به وی رساندند و جز این هم، شایسته ایشان نبوده است، چرا که برخی رفتارها و حرف زدنهای دختران و بانوان با مردان و پسران نامحرم گاهی آنچنان با ناز و کرشمه و سبکسری صورت میگیرد که حسّ خفته شهوت طرف را بیدار میکند و او در وی طمع میورزد تا "آنکه در دل بیماری )شهوت( دارد به وی طمع کند."
[18] د( حیا و عفّت یوسف (ع) همهی ما هم داستانش را میدانیم وهم فیلم زیبایش را دیدهایم. آن یوسف عزیزتر از عزیز مصر که بر اثر عفّت و معرفت، كمال و جمال، ملاحت و حسن رفتار و وقارش در دلِ همسر عزیز مصر (زلیخا) رخنه کرده بود وخداهم درهمه حال حافظ یوسف عزیزش بود. همسر عزیز مصر) زلیخا) بانویی بود كه فرزندی نداشته و در بهترین اوضاع زندگیاش به سر میبرده و به عیش ونوش دنیایی میپرداخته عاشقِ وشیفته غلام خود گشته بود و لحظهای هم نمیتوانست از فكرش خارج شود ومادام به قد و بالای رعنای یوسف خیره میگشت و بیشتر برشگفتی و تعجبش افزوده میشد؛ چراکه یوسف، جوانی بود كه به آراستگیهای ظاهری و معنوی آمیخته شده بودو یك جهان حیا و عفّت و پاكی دراو دادوبیداد میکرد و اصلاً دراعمالهایش چیزی بنام خیانت وجودنداشت. "بدین گونه ما یوسف را در زمین (مصر) مكنت و مقام دادیم، و از تعبیر خوابها به او بیاموزیم، خداوند بر كار خود غالب است، ولی اكثر مردم نمیدانند"
[19] خداوند اجر نیكوكاران را ضایع نمیكند، یوسفی كه در دوران جوانی آن قدر عفیف و با كمال باشد، شایسته علم لدنّی و مقام نبوّتی است كه خداوند بدو بخشیده بود" آری این چنین نیكوكاران را پاداش میدهیم"
[20] زلیخا شب و روز در فكرویاد یوسف بود، ولی با هیچ ترفند و نیرنگی نتوانست از یوسف ماه رخسار كام دلش را بگیرد واورا در تمام لحظات چو فرشته عفیف میدید تا اینكه در یكی از فرصتهای مناسب خود را چون عروس حجله با طرز خاصی آراسته بود و با حركات عشوه وناز زنانه در خلوتگاه قصر که میخواست یوسف را به طرف خود بکشاند و کنیزش درهای قصر را یكی پس از دیگری میبست ولی هر چه عشوه و ناز میكرد، یوسف عکسالعملی نشان نمیداد در آخر تهدیدات و تطمیعات زلیخا، یوسف قهرمان را از پای در نیاورد. (راجع به جریانات حضرت یوسف از امام باقر(ع) وامام صادق(ع) سوال میشود: حضرت فرمودند:( "در آنجایی که زلیخا، یوسف را به گناه دعوت کرد، پوششی روی بت خود انداخت" "فَقالَ لَها یوسف: ما صَنَعتِ؟" یوسف به او گفت:"چه کاری بود که کردی؟" زلیخا گفت: "روی او پوششی انداختم (پیراهن یا پوشش را ثوب میگویند) خجالت میکشم، شرمم میآید که ما را ببیند." (در ادامه فرموده امام سجاد(ع)آمده که) وقتی یوسف دید زلیخا پارچهای روی بت انداخت، یوسف(ع) به او گفت: "قال (ع)فَقال یوسف (ع) "تو از بتی كه نمیشنود و نمیبیند و نمیفهمد، و خوردن و آشامیدن ندارد حیا میكنی، آیا من از كسی كه انسانها را آفرید و علم به انسانها بخشید حیا نكنم؟"[21] زلیخا گفت: "زود باش، زود باش" یوسف گفت: "پناه بر خدا، من هرگز به سرپرست خود كه از من پرستاری خوبی كرد، خیانت نمیكنم، هیچ گاه ستمكار راه رستگاری ندارد." زلیخا به ستوه آمد، طغیان شهوت و عشق سوزانش به عصبانیت کشیده شد در چنین لحظهای یاد خدا و الهام پروردگار به یوسف توانایی داد و او از تمام امور چشم پوشید فكرش را یكسره كرد و به طرف درِ كاخ به قصد فرار درآمد و كاملاً مواظب بود كه در این حادثه حسّاس ازپای درنیاید این جا مصلحت پروردگار بود كه در دلِ یوسف جرقّه زد که بیدرنگ از كنار زلیخا با سرعت تمام رد شود تا ازآن مکان بگریزد و زلیخا به سرعت دنبال یوسف آمد و در پشتِ در، یقه یوسف را از پشت گرفت تا او را به عقب بكشاند ومانع فرارش شود، یوسف هم كوشش میكرد كه در را باز كند، بالاخره یوسف در این میدان که آزمایش الهی بود پیروز میشود و در را باز میکند و به بیرون میپرد، در حالی كه پیراهنش از پشت پاره شده بود، ولی زلیخا دست بردار نبود دیوانه وار دنبال یوسف میآمد و حتی پس از آن كه یوسف از كاخ بیرون آمد، زلیخا هم به دنبال او بود در همین لحظه، اتفاقی عزیز مصر از آن جا عبور میكرد زلیخا و یوسف را در آن حال دید كه داستانش خاطر نشان خواهد شد. اینگونه خداوند یوسف را مدد و یاری نمود، تا عمل خلاف عفّت را از او دور كند، زیرا یوسف از بندگان خالص خداوند بود " همانا او از بندگان مخلص ما بود "
[22] به این کار یوسف جهاد میگویند وخداوند درباره جهاد هم میفرمایند: "آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راههای خود، هدایتشان خواهیم کرد و خداوند با نیکوکاران است"
[23] و همچنین پیامبر(ص)هم میفرمایند" "برترین جهاد، جهاد شخصی است که با هوای نفس خود مجاهده کند"که یوسف نمونه آن میباشد
[24] و همچنین امام علی (ع)هم میفرمایند: "مجاهدی كه در راهِ خدا شهید شود پاداش او بیشتر از كسی نیست كه بتواند كار حرامی را انجام دهد ولی عفّت بورزد، حقّاً شخص عفیف و پاكدامن نزدیك است فرشتهای از فرشتگان گردد"
[25] یوسف با این مجاهدات و نفس كشیها، عالیترین درسها را به جهانیان آموخت، اینك درادامه میخوانیم كه خداوند با چه مقدمات و ترتیباتی در همین دنیا پاداش این جوانمرد رشید را داد. به آنجا رسید که عزیز مصر در همان لحظه آن دو را در آن حال دید، بهت و حیرت او را فراگرفت مدتی در این باره اندیشید تا آن كه زلیخا، هم برای این كه خود را تبرئه كند و هم برای این كه یوسف را گوشمالی دهد، نزد همسر آمد و گفت: "آیا سزای كسی كه به همسر تو قصد بدی داشت غیر از زندان یا مجازات سخت است؟ این غلام تو نسبت به حرم تو سوء نیت داشت و میخواست به همسر تو بیناموسی كند" در این شرایط (كه عزیز، همسر زلیخا، بشدّت ناراحت گشته بود) یوسف با لحن صادقانه و كمال آرامش به او گفت: "این زلیخا بود كه میخواست مرا به سوی فساد بلغزاند، من برای این كه مرتكب گناهی نشوم و خیانت به سرپرستم نكنم فرار كردم، او به دنبال من آمد، از این رو، ما را با این حال دیدید، اینك از این كودكی
[26] كه هنوز از سخن گفتن ناتوان است بپرسید تا او در این باره داوری كند" عزیز رو به كودك كرد و گفت: "در این باره قضاوت كن" كودك به اذن خداوند با كمال فصاحت گفت: "اگر پیراهن یوسف از جلو دریده شده است، یوسف قصد سوء داشته و مجرم است و اگر از عقب دریده شده، یوسف این قصد را نداشته است"
[27] عزیز چون نگاه كرد، دید پیراهن یوسف از عقب دریده شده است به همسر خود گفت: "این تهمت و افترا از مكر زنانه شما است، شما زنان در خدعه و فریب زبر دست هستید مكر و نیرنگ شما بزرگ است تو برای تبرئه خود، این غلام بیگناه را متهم كردی!"
[28] پس از این ماجرا، عزیز برای حفظ آبروی خود، به یوسف توصیه كرد كه این موضوع را مخفی بدارد، و كسی از این جریان مطلع نشود وبا نصیحت از زلیخا خواست تا از خطای خویش توبه كند؛ تو خطا كار هستی
[29] عزیز مصر میباید همسرش را سرزنش و سركوب كند تا تنبیه شود، ولی انگار نمیخواست و یا بر او مسلّط نبود كه بیش از این او را برنجاند، یا بیغیرت بود؛ از این رو، این موضوع را دنبال نكرد، و از كنار آن با اغماض و چشم پوشی رد شد. دانستیم که یوسف(ع) كه در سختترین شرایط هیجان شهوت جنسی که قرار گرفته بود با عملکرد خیلی قوی حیا وشخصیّت خود را حفظ كرد و دامنش را پاك و منزّه نگه داشت یوسفی كه در معرض خطرناكترین شرایط عمل منافی عفّت با زن شوهر داری که با ادا واطوارها و حركتهای عاشقانه و التماسها خواست خود را در اختیاریوسف قرار دهد، ولی او در جواب میگوید: "معاذ الله"
[30] خدا نكند به این عمل منافی عفّت آلوده گردم" یوسف با ایمان راسخاش زنجیر ضخیم شهوت را پاره كرده و فرار نمود تا خدا پشتیبانش شد و او را از تهمتهای ناجوانمردانه حفظش فرمود تا آنجایی که حتی كودكی را به سخن گفتن وا داشت، تا به عفّت و پاكدامنی یوسف اقرار کند. بدانیم که اگر خدا بخواهد آبروی بندهاش را ببرد، با دست خود بنده میبرد و اگر هم بخواهد حفظ کند به دست خودشان حفظ میکند. واما زلیخا که آبروی خودش را با دست خودش ازبین میبرد چگونه؟ میخوانیم: ماجرای عشق و دلباختگی زلیخا به غلامش، و روابط ساختگی او و آلودگی او، كم كم از کنارههای كاخ توسط اقوام به بیرون جهید؛ و این موضوع دهان به دهان گشت تا نقل مجالس شد. تا آنجایی که زنان مصر، به ویژه بانوان پولدارِ دربار كه با زلیخا رقابتی هم داشتند این موضوع را با آب و تاب نقل میكردند و زلیخا را ملامت و سرزنش مینمودند و میگفتند: "زلیخا با آن مقام، دلباخته غلام زیر دستش شده و میخواسته از او كام بگیرد" زلیخا از این انتقادات بانوان که اطلاع حاصل کرد، باز نقشه ماهرانهای در ذهن خود طرح كرد، تا با آن نقشه نیرنگآمیز، بانوان را مجاب كند. آنان را (كه از بزرگان و اشراف زادگان بودند)
[31] به كاخ دعوت كردومجلس باشكوهی ترتیب داد؛ متّكاهایی در دور مجلس گذاشت تا به آنها تكیه كنند و به هر یك كاردی برای پاره كردن میوهها داد وقتی كه مجلس از هر نظر مرتّب شد، فرمان داد غلامش (یوسف) وارد مجلس شود. به راستی یوسف در این بحران چه كند؟ اكنون غلام است؛ باید از خانم خود اطاعت كند زلیخا هم گویا آزادی مطلق دارد همسر بیغیرتش اصلاً در قید این حرفها نیست تا او را از این كار منع كند به فرمان زلیخا، یوسفِ ماه چهره وارد آن مجلس شد بانوان مجلس تا چشمشان به او افتاد، همه چیز را فراموش كردند، حتی با كاردهایی كه در دست داشتند عوض بریدن میوهها، دستهای خود را بریدند.
[32] ببینید حیا و عفّت این مرد که پیامبر خدا بود تا چه حد زیاد بود در مجلس قرار، بود و اصلاً به بانوان اعتنا نمیکرد و چشمان زیبایش راچو میخ برزمین کوبیده بود. بانوان هم درباره یوسف گفتند: حاشا كه این بشر باشد، بلكه او فرشتهای زیبا و باشكوه است"
[33] " وضع مجلس غیرعادی شد بانوان چون مجسّمهای بیروح در جای خود خشك شدند. زلیخا از دگرگونی مجلس، بسیار شاد گردید، ملامت بانوان را به خودشان برگردانید و گفت: "این بود آن جوانی كه مرا به خاطر او ملامت میكردید" هر چه كردم این غلام كمترین تمایلی به من نشان نداد، كار را به جای باریكی رساندم، سرانجام فرار كرد تا پیشنهاد مرا رد كند.
[34] دیدید زلیخا چقدر بیحیایی كرد وآبروی خویش راچگونه در همان مجلس پیش آن بانوان ازبین برد. ذ) حیای مریم(س) مريم بانوى پاكدامن و انسان نمونهاى است كه آيات بسيارى از قرآن در شأن او نازل شده و به بيان داستان او مىپردازد واو را از زنان بزرگوار و از شخصیتهای برجسته جهان بشریت میداند که در قرآن کریم بارها از این بانوی عفیف وپاکدامن سخن به میان آمده که به برخی ازنمونههای مربوطه آن میپردازیم: زمانیکه مریم آنقدر مقرب پروردگارش شده بود که ملائکه بر او نازل شدند و گفتند: "خداوند تو را برگزید و پاک و مطهر گردانید، و تو را بر زنان عالمیان اختیار فرمود،ای مریم مطیع پروردگارت باش و برای او سجده کن و با رکوع کنندگان رکوع به جای آور"
[35] هنگامیکه مریم با یک چشم برهم زدن جوانی رعنا وخوش اندام را در خلوتگاه خود مییابد برایش وحشت آور بود که مبادا قصد سوءاستفاده داشته باشد وبا متانت وحجب حیای تمام باوی واردگفتگو میشود: "اى جوان من به خدا پناه مىبرم از تو اگر باتقوايى (از خلوت من بيرون رو)"
[36] اين بانوى بزرگ هم به آن جوان عفّت و پاكدامنى خود را اعلام كرد و هم او را نهى از منكر نمود؛ ولى چنين جواب شنيد: "من فرستاده پروردگارت هستم تا به تو پسرى پاكيزه ببخشم"
[37] و مريم ناباورانه سؤال مىكند: "چگونه مرا فرزندی باشد و حال آنكه من نه با بشرى ازدواج كردهام و نه به حرام با كسى آميختهام"
[38] و چنين جواب مىشنودکه پروردگارت فرموده، چنين خواهد بود "اين كار بر من آسان است و براى اينكه او را براى مردم نشانهاى قرار دهيم و رحمتى باشد از سوى ما و اين امرى است پايانيافته"
[39] گفته شده: "ای مریم به درستی که خدا تو را پاک و منزه قرار داد"
[40] "و مریم دختر عمران که عفت خود را حفظ کرد"
[41] و... اینها از نمونهها و اسوههاي حوزه عفّت و حياي مريم مقدّس است که انشاءالله برای همهی ما مؤمنان بخصوص بانوان مؤمن مفید و درس آموز باشد که اين رویداد خود يكي از ملاكها و معيارهاي اسوه بودن وي ميباشد. ر) حیای ساره و حياي ساره به هنگام شنيدن مژده فرزند دار شدن از زبان فرشتگان وخوشحالي بياندازه وي كه به شكل سيلي زدن به چهره نمودار شد. بولتن نیوز برچسبها:
مدیر مرکز کاربردی حجاب ریحانةالنبی گفت: با اتصال طرح خوش حجابی و نسیم
عفاف مرکز حجاب ریحانه النبی در شهرهای مشهد، قم، ساری، ارومیه و کاشان
به یکدیگر از این پس طرحهای مذکور به صورت شبکه ملی اجرا میشود.
حجتالاسلام محمد مهدی ابراهیمپور، مدیر مرکز کاربردی حجاب
ریحانةالنبی، در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا، با بیان اینکه هدف از
طرح مدارس مرکز حجاب ریحانةالنبی، ترغیب به حجاب برتر بود، از طرحی تکمیلی
برای شناسایی افراد خوش حجاب و تکریم آنان خبر داد. برچسبها: ملاک راستی آزمایی عشق به خدا خیلیها مدعی هستند که عشق آفریدگارشان را در دل میپرورانند و محبوبترین موجود عالم در پیشگاهشان هموست. اما این ادعا هنگامی قابل پذیرش است که مدعی بتواند در آزمون عاشقی نمره قبولی ارائه دهد و عشق خود را در میدان عمل به اثبات برساند. ![]() آزمون عاشقی برای خود ملاک ها و معیارهای خاصی دارد که می تواند راستی ادعای مدعیان را نمایش دهد و عیار عشق آنها را روشن سازد. بی شک یکی از بهترین ملاک های راستی آزمایی عاشقی، «چشم بستن از لذات و خوشی های زندگی» است که می تواند مصادیق گوناگونی داشته باشد. کسی که حاضر است از خود بگذرد و لذاتش را فدای محبوب کند، قطعا لذتی بالاتر در خود یافته است و شیرینی عشق را با تمام وجودش چشیده است. اما برای خودآزمایی عشق خود به پروردگارمان با کدام یک از لذایذ شروع کنیم و کدامیک از آنها را در بوته آزمایش قرار دهیم؟ در میان این همه لذات و خوشی هایی که برای انسان فراهم است کدامیک می تواند جلوه ای از تمامی لذات باشد و ملاکی شایسته برای راستی آزمایی عشق ما به حضرت دوست قرار گیرد؟ در روایتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده ملاکی بسیار جالب بیان گردیده است. امام ششم در این روایت چنین می فرماید: خداوند متعال در مناجات خود با موسی علیه السلام چنین فرمود: «ای فرزند عمران! دروغ می گوید آن كس كه به گمانش مرا دوست دارد اما چون شب فرا رسد می خوابد و چشم از عبادت من فرو می بندد. مگر نه این است كه هر دلداده اى دوست دارد با دلدار خود خلوت كند؟! هان! اى پسر عمران، من از حال دوستداران خود آگاهم. هنگامی که سیاهی شب فراگیر می شود، دیده دلشان را می گشایم و كیفرم را در برابر چشمانشان مجسم می كنم و آنها چنان که گویی مرا می بینند با من سخن مى گویند.» آری، عشق اگر باشد خواب را از چشمان می رباید و انگیزه ای تازه در دل ایجاد می کند. اگر راست می گوییم که عاشق اوییم باید در هنگامه ای که هیچ دیده ای جز دیدگان تیزبین او ما را نمی پاید دیده بگشاییم و در خلوت شبانه با او سخن عاشقانه بگوییم.شب زنده داری نشانه ای برای بندگان ویژه خداشب، هنگامه خواب و استراحت است و کمتر کسی حاضر می شود، خواب ناز را بر چیز دیگری ترجیح دهد و گرمای رختخواب را رها کند. مخصوصا هر چه که شب، رو به صبح می رود، خواب آلودگی انسان بیشتر می شود و جدایی از رختخواب سخت تر. با این وجود گویا که این تنها حرارت عشق است که می تواند بر گرمای رختخواب پیروز شود و انسان را از جای گرم و نرمش جدا نماید. مادری که نیمه شب، از خواب نازش می گذرد و به کودک شیرخوارش رسیدگی می کند، پدری که علی رقم خستگی فراوان روز، با دیدن بدن تب دار فرزندش به تلاطم می افتد و خواب از چشمانش رخت بر می بندد، پزشکی که در نیمه شب برای مداوای یک بیمار اورژانسی شتابان به سوی بیمارستان می رود، آتش نشانی که برای نجات یک خانواده محصور در آتش به سرعت از جا برمی خیزد، تنها با حرارت پرشور محبت است که چنین می کند. ![]() عشق به پروردگار نیز عاشقان حقیقی خدا را در نیمه های شب از جا می کَند و به عبادت شبانه مشغول می کند. به همین خاطر است که قرآن یکی از ویژگی های بندگان خاص خود را شب زنده داری معرفی می کند. عاشق، همیشه در پی موقعیتی مناسب است تا با معشوق خود خلوت کند و زمانی شایسته را برای گفتگو با او اختصاص دهد و دلدادگی اش را به او ابراز نماید. خداوند در آیات پایانی سوره مبارکه فرقان، دوازده نشانه برای بندگان ویژه خود عنوان داشته که شب زنده داری یکی از آنها است. در آیه 64 این سوره می خوانیم که: وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً. (بندگان ویژه خدای رحمان) كسانى هستند كه در حال سجده و قیام براى پروردگارشان، شب زنده دارى می كنند. امیر مومنان علی علیه السلام نیز یکی از ویژگی های پرهیزکاران را چنین برمی شمرد: «اما اللیل فصافون اقدامهم» (نهج البلاغه، خطبه 193 معروف به خطبه همّام) آنان شب ها در حال قیام و شب زنده دارى اند. آری، پای حرارت عشق که به میان آمد دیگر هیچ حرارتی نمی تواند به گرد پای آن برسد و دمایی همانند آن داشته باشد. گرمای رختخواب مست کننده و لذت بخش است اما خوش تر از یاد خدا و مناجات با او نیست. جالب اینجا است که این آیه شریفه «تداوم در عبادت شبانه» و «اصرار بر شب زنده داری» را نشانه ای برای بندگان ویژه پروردگار می داند. (فعل مضارع «یَبِیتُونَ» نشانه استمرار است) البته باید توجه داشت که شب زنده داری به معنای عبادت تمامی ساعات شب نیست بلکه مناجات و عبادت در بخشی از شب نیز ما را شامل این آیه خواهد کرد و مصداقی از بندگان خاص خدا خواهد نمود.اما شب، چه ویژگی خاصی دارد که خداوند عبادت شبانه را نشانه بندگان خاص خود برمی شمرد؟ 1ـ فضای آرامی که بر شب حکم فرما است خلوت میان عاشق و معشوق را فراهم می کند و رابطه میان بنده و محبوب را دل پذیر و مستحکم تر می نماید. 2ـ آرامش حاکم بر شب تمرکز آفرین است و بر بهره وری این رابطه می افزاید. 3ـ تاریکی شب جایی برای ریا و تظاهر باقی نمی گذارد. 4ـ آزمون شبانه سخت تر از آزمون روزانه است. چرا که گذر از لذایذ شبانه سخت تر از عبور از لذایذ روزانه به نظر می آید. آرامش و لذتی که در خوش گذرانی های شبانه وجود دارد در نوع روزانه اش کمتر دیده می شود. برای نمونه همه می دانند که خواب شب با خواب روز قابل مقایسه نیست و لذتش بسیار بیشتر از آن است. خداوندا! لذت عبادت شبانه ات را به همه ما بچشان. برچسبها: [ یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:عشق, ] [ 13:22 ] [ بنده ی خدا ]
|
|
[ طراح قالب : صالحون | Weblog Themes By : Salehon.ir ] |